صدای گریه و زجه های یک بچه که خیلی دلخراش بود خیلیییی دلم و ریش کرد، داشت شکنجه میشد داشت پرس میشد و من نمیدیدم فقط صداشو میشنیدم و هی لحظه لحظه فشار پرس شدنش بیشتر میشد و صدای خودش اول بیشتر و بیشتر و بعد ضعیفتر و ضعیفتر و دلم جوری ریش شد که پریدم
صدای گریه و زجه های یک بچه که خیلی دلخراش بود خیلیییی دلم و ریش کرد، داشت شکنجه میشد داشت پرس میشد و من نمیدیدم فقط صداشو میشنیدم و هی لحظه لحظه فشار پرس شدنش بیشتر میشد و صدای خودش اول بیشتر و بیشتر و بعد ضعیفتر و ضعیفتر و دلم جوری ریش شد که پریدم
من یک عنکبوت بزرگ سیاه با پاهای بلند دیدم که روی یک نفر راه می رفت و خواهرم عقرب را خرد کرد.