‫2 دیدگاه ها

  1. صدای گریه و زجه های یک بچه که خیلی دلخراش بود خیلیییی دلم و ریش کرد، داشت شکنجه میشد داشت پرس میشد و من نمی‌دیدم فقط صداشو می‌شنیدم و هی لحظه لحظه فشار پرس شدنش بیشتر میشد و صدای خودش اول بیشتر و بیشتر و بعد ضعیفتر و ضعیفتر و دلم جوری ریش شد که پریدم

  2. من یک عنکبوت بزرگ سیاه با پاهای بلند دیدم که روی یک نفر راه می رفت و خواهرم عقرب را خرد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *