Advertisement

‫3 دیدگاه ها

  1. صدای گریه و زجه های یک بچه که خیلی دلخراش بود خیلیییی دلم و ریش کرد، داشت شکنجه میشد داشت پرس میشد و من نمی‌دیدم فقط صداشو می‌شنیدم و هی لحظه لحظه فشار پرس شدنش بیشتر میشد و صدای خودش اول بیشتر و بیشتر و بعد ضعیفتر و ضعیفتر و دلم جوری ریش شد که پریدم

  2. من یک عنکبوت بزرگ سیاه با پاهای بلند دیدم که روی یک نفر راه می رفت و خواهرم عقرب را خرد کرد.

  3. برادرم ۱۵ سال پیش فوت کرده
    خاب دیدم ایشون دارن آماده می‌شوند بروند عروسی
    همش موهاش رو کوتاه می‌کردند لباس برای مجلسی میپوشیدند بعد یکی آمد گفت داره دیر میشه اگه میرید زودتر برید اونم عجله کرد رفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *